پرده اول:
سیام اکتبر 2006 حزبالله لبنان و همپیمانانش تحصنی را در مرکز تجاری بیروت و در مقابل پارلمان این کشور برگزار کردند. حزبالله به دولت وقت لبنان به رهبری فواد سنیوره اعتراض داشت. دولت سنیوره با اعطای یک سوم از کرسیهای کابینه به حزبالله و متحدانش مخالفت داشت و معتقد بود که در صورت تحقق این امر، حزبالله هر گاه از تصمیمی خوشش نیاید، وزرایش را از کابینه خارج کرده و عملا باعث سقوط دولت میشود. در نتیجه این امر، شش وزیر نزدیک به حزبالله از کابینه استعفا دادند ولی دولت استعفای آنها را نپذیرفت و این سرآغاز تحصن بود.
ششصد خیمه در مرکز تجاری بیروت برپا شد و تحصن نزدیک به ششصد روز در سرما و گرما ادامه یافت. بررسیها نشان داد که لبنان به خاطر این تحصن، متحمل روزانه ده میلیون دلار خسارت شده و مجموع خسارتهای وارده به اقتصاد کشور در پایان ششصد روز، نزدیک به نیم میلیارد دلار ارزیابی شد.
رهبر حزبالله در اعتراض به این عملکرد حزبش اعلام کرد که تحصن و اعتراض حقی از حقوق شهروندی است و کسانی که با آن مخالفت میکنند، قصد سلب حقوق حقهی مردم را دارند.
پرده دوم:
بیست و ششم ژانویه 2007 و در پی فضای تنشآمیزی که بین حزبالله و مخالفانش شکل گرفته بود، درگیری کوچکی در داخل ساختمان دانشگاه عربی بیروت که در منطقه سنینشین بیروت قرار دارد، رخ داد. به فاصله چند دقیقه از شروع تنش، مینیبوسهای پر از افراد حزبالله با چماق و سلاح از حومه جنوبی بیروت به طرف محل دانشگاه حرکت کردند و صدای گلولهها، بیروت را در بر گرفت.
با خاتمه این درگیری یک روزه، شش نفر کشته و 43 نفر دیگر زخمی شدند که در میان آنها سیزده زخمی از سربازان ارتش لبنان بودند که برای کنترل وضعیت در منطقه درگیری حاضر شده بودند.
پرده سوم:
هفتم مه 2008 حزبالله و همپیمانانش حملهای نظامی را به بیروت انجام دادند. شکل این حمله به گونهای کاملا اطلاعاتی ـ امنیتی اجرا شد. در ساعات نخستین بامداد، خودروهای بزرگ سیاه بدون پلاک وارد خیابانهای بیروت غربی شده و از برخی ساختمانها، افرادی را از رختخواب بیرون کشیده و با خود بردند. افرادی که گفته میشد، مغزهای متفکر جناح مخالف حزبالله هستند. با روشن شدن هوا، مردم در خیابان حمرا (خیابان اصلی بیروت) با فضای امنیتی عجیبی مواجه شدند که اندکی بعد با صدای شلیک گلولهها همراه شد.
حزبالله به دو تصمیم دولت برای کنترل شبکه تلفنی مخفی این حزب و برکناری مسئول امنیتی فرودگاه بیروت ـ که از نزدیکان حزبالله بود ـ اعتراض داشته و پس از چند بار اعتراض دبیرکل آن و عدم توجه فواد سنیوره نخستوزیر وقت، متوسل به اقدام نظامی شد.
نتیجه این درگیری سه روزه، هفتاد و یک نفر کشته بود، اما در نهایت حزبالله نه تنها توانست دو تصمیم دولت را لغو کند، بلکه یک سوم وزرای کابینه را نیز در اختیار گرفت.
پرده آخر:
نهم ژوئن 2013 حزب الانتماء اللبنانی که از احزاب شیعه مخالف حزبالله است، فراخوانی برای تجمع اعتراضی در برابر سفارت ایران در بیروت داد. تعداد اندکی از هواداران این حزب سوار بر چند اتوبوس عازم محل سفارت ایران شدند تا به سیاستهای ایران و حزبالله در دخالت نظامی در بحران سوریه اعتراض کنند.
به محض رسیدن معترضان به صد متری محل سفارت، گروهی از اعضای حزبالله با لباسهای مشکی و سلاح و چماق به دست به معترضان حمله کرده و آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند که در نتیجه آن یک نفر کشته و سیزده نفر زخمی شدند.
برخی خبرگزاریهای ایرانی وجود چنین اتفاقی را تکذیب کردند و سفیر ایران در بیروت نیز فاصله درگیریها از سفارت را زیاد خوانده و آن را به گروههای تکفیری وابسته به «صهیونیستها» منتسب کرد.
در مدت زندگی نزدیک به بیست سالهام در لبنان و پنج سال کارم در سفارت ایران در بیروت، شیوه فکر و روش تعامل افراد حزبالله را با چشم دیدم.
ممکن است که در ظاهر مدعیان رواداری باشند، اما در باطن تمامی مخالفان خود و حتی افراد بیطرف را جهنمیانی میدانند که خونشان مباح است. پس از درگیریهای سال 2008، دوستی از حزبالله فیلمی را روی موبایلش به من نشان داد که تا ماهها بعد کابوسش رهایم نکرد. از عملیاتی در منطقه شویفات فیلم گرفته بود که اعضای حزب به خانه مردی ریخته بودند و به انتقام کشته شدن یکی از افراد حزبالله، ابتدا او را کشته و سپس انگشتهایش را بریدند.
در درگیریهای سال 2007 اعضای حزبالله را دیدم که وضو گرفته و با سلاحها و چماقهایشان عازم دانشگاه عربی بیروت شدند تا «سنیهای کثیف» را ادب کنند. پس از ترور رفیق حریری که بیست لبنانی دیگر نیز در انفجار منجر به ترور او جان باختند، اعضای حزبالله را به چشم دیدم که در خیابانهای حومه جنوبی بیروت، شیرینی پخش میکردند و جان باختن حریری را از الطاف خفیهی امام حسین میخواندند.
پس از تمام این حوادث، آنچه من در بیروت میدیدم سخنرانیهای پر مغلطه رهبران حزبالله بود که برای رفتار خود دلایلی واهی مثل «تلاش برای ضربه زدن به مقاومت» یا اتهام همیشگی «همدستی با اسراییل» را ذکر میکردند.
تعداد سخنرانیهای سید حسن نصرالله ـ که خطیبی به غایت ماهر و کاریزماتیک است ـ در توجیه عملکرد بعضا وحشیانه حزبش آن قدر زیاد است که ذکر کردن آنها حکایت مثنوی هفتاد من کاغذ است.
سفارت ایران در بیروت، تنها سفارتخانهای است که مسئولیت حفاظت امنیتی آن بر عهده نیروهای حزبالله است. برای حزبی که ششصد روز در مرکز بیروت تحصن کرده و هر گاه تصمیمی به مذاقش خوش نیامده از چماق و سلاح و زور استفاده کرده، چرا باید مخالفت یک گروه سیاسی دیگر لبنانی، آن به شکل متمدنانه تا این حد سخت باشد؟
پاسخش تنها در یک جمله است: نگاه ایدئولوژیک به مسائل سیاسی.
با این نگاه، همه چیز قابل توجیه است و هیچ بحثی هرگز به نتیجه نمیرسد. پروژه صدور «ماشالله حزبالله»، حداقل در لبنان با موفقیت کامل همراه بود … طرحی که به زودی در سوریه نیز اجرا خواهد شد.