شاید اکثر ما این خاطره مشترک را داشته باشیم که مخفیانه برای خرید نوار بهداشتی به سر کوچه فرستاده شدیم و با یک کیسه سیاه به خانه بازگشته باشیم. حرف از پریود و اینکه دوست یا آشنایی بداند که مادر و خواهرمان پریود شدهاند، انگار مایه خجالت بود.
به خاطر دارم در زمان زلزله بم، دوستی بسیار مذهبی از شدت ناراحتی در برابرم به گریه افتاد؛ اما گریهاش نه برای قربانیان زلزله، بلکه برای چیز دیگری بود. میگفت به حال جامعهای میگرید که شرم و حیا را از دست داده و در رسانهها از لزوم ارسال هر چه سریعتر «نوار بهداشتی» برای زلزلهزدگان صحبت میکند.
از دید این دوست و بسیاری دیگر در اطرافمان، پریود شدن زنان مثل سکس یک امر بسیار خصوصی و محرمانه است که باید مخفی شود و سخن گفتن از آن جز پردهدری و چه بسا گناه نیست. به همین ترتیب، فرزندان این دوست و امثالش، بزرگ میشوند و هیچ اطلاع صحیحی در مورد سکس، رحم زن، پریود و خیلی از این مسائل نمیدانند.
این همان پایه اصلی مردسالاری در جامعهی ماست. جامعهای که هر چیزی مربوط به زن را سانسور میکند و سخن گفتن از آن را قبح میداند. زنان در آن جنس دوم هستند که مشکلات و نیازهایشان نباید علنی شود و تنها به دست مردی/زنی باید حل شود که او نیز چیزی از کنه مشکل نمیداند.
با فرزند ده سالهام که متاسفانه یا خوشبختانه هیچوقت در ایران بزرگ نشده به فروشگاهی رفتیم که در برابر درش دستگاه فروش اتوماتیک کاندم نصب شده بود. از من پرسید: «میدونی این چیه»؟ و سپس شرح کاملی در مورد کاندم و شیوه عمل آن و کل پروسه تولید مثل داد، با این تبصره که در مورد پریود زنان هم اطلاع کافی داشت؛ اطلاعاتی که من و دوستانم سالها بعد از ده سالگی از منابع غیر متخصص کسب کرده بودیم و برای تصحیح این اطلاعات، زحمت فراوانی کشیدیم.
در خارج از مرزهای سنت، نه پریود زنان تابو است؛ نه سکس، نه فاعل بودن زنان در یک رابطه جنسی عجیب و وقیح است، نه مفعول بودن او یک رفتار همیشگی. این مرزها را باید شکست. برای شکستن این مرزها، تابوشکنی لازم است و این همان کاریست که امثال محسن نامجو و شاهین نجفی در پریود شروع کردهاند.